شیطنت عشق

ساخت وبلاگ
قسمت ششم شیدایم باش ادامه مطلب....راه افتادم سمت ویلا فاصله ویلا تا دریا پنج دقیقه ای بود رسیدم به ویلا رفتم سمت اتاقش حواصم نبود بدونی که در زدم وارد شدم چیزی که دیدم رو باور نکردم مانی تازه از حموم اومده بود بیرون فقط یه حوله دور پاش بود ولی عجیب تراز اون پروانه خالکوبی شده ای بود که رو شونه سمت راستش بود خیلی عجیب بود اون خالکوبی رو منم داشتم سریع در رو اروم جوری که مانی نفهه بستم و ایندفعه درز شیطنت عشق...
ما را در سایت شیطنت عشق دنبال می کنید

برچسب : شیدایم, نویسنده : 7nargesp79c بازدید : 211 تاريخ : پنجشنبه 30 شهريور 1396 ساعت: 12:03

خلاصه ادامه مطلب شیدایم باش

خلاصه:دختری به نام مانی یه روز میره جایی برای کار ولی باعـث میشه حقیقت بزرگ زندگیش رو بفهمه و سرنوشتتش عوض بشه..

شیطنت عشق...
ما را در سایت شیطنت عشق دنبال می کنید

برچسب : خلاصه,شیدایم, نویسنده : 7nargesp79c بازدید : 185 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 12:17

قسمت اول در ادامه مطلباه این چقد لفتش میدهمن:اقا داوود بیا پایین خودم میرم وصلش میکنم داوود:چشم اقا داوود از تیر چراغ برق اومد پایین زود خودم رفتم بالا یکم برقاشو دستکاری کردم روشن شد من:آ آ تموم شد و رفت مهرداد:ایول ابجی حالا زود بپر پایین من:میخوای از دستم خلاص بشی بپرم پایین بمیرم مهرداد:هیچت نمیشه دست تارزانو از پشت بستی من:حرف نباشه رفتم پایین از تیر امشب عروسی یکی از مستجرای اینجا بود اقا ک شیطنت عشق...
ما را در سایت شیطنت عشق دنبال می کنید

برچسب : قسمت,شیدایم, نویسنده : 7nargesp79c بازدید : 223 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 12:17

قسمت چهارم ادامه مطلب... سرشو اورد بالا و بهم نگاه کرد خیلی عصبی بود من:ببخشید فقط میخواستم کمکش کنم روشو برگردوند و با اعصبانیت رفت من:اقا ارشان...ارشان ارشان:وای بحالت فقط بفهمم یه نفر از این موضوع خبر دار شده خودم حسابتو میرسم من:به کسی نمیگم ولی بزارید بهش کمک کنم ارشان:هیچ کاری نمیتونی انجام بدی تنهاش بزار بعد این حرفش ازم دور شد ولی من واقعا میخوام به راشا کمک کنم راشا:مانی بریم پایین دیگه شیطنت عشق...
ما را در سایت شیطنت عشق دنبال می کنید

برچسب : قسمت,چهارم,شیدایم, نویسنده : 7nargesp79c بازدید : 234 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 12:17

قسمت شیشم شیدایم باش ادامه مطلب....راه افتادم سمت ویلا فاصله ویلا تا دریا پنج دقیقه ای بود رسیدم به ویلا رفتم سمت اتاقش حواصم نبود بدونی که در زدم وارد شدم چیزی که دیدم رو باور نکردم مانی تازه از حموم اومده بود بیرون فقط یه حوله دور پاش بود ولی عجیب تراز اون پروانه خالکوبی شده ای بود که رو شونه سمت راستش بود خیلی عجیب بود اون خالکوبی رو منم داشتم سریع در رو اروم جوری که مانی نفهه بستم و ایندفعه در شیطنت عشق...
ما را در سایت شیطنت عشق دنبال می کنید

برچسب : قسمت,شیشم,شیدایم, نویسنده : 7nargesp79c بازدید : 197 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 12:17

قسمت پنجم شیدایم باش ادامه مطلب...رهام:اونجان بریم باهم رفتیم سمتشون من:سلام بچها همه سلام دادن فضای سبز و بزرگی داشت چون زیاد بود دور دوتا میز نشسته بودن رایان و سایه و رادمان و راشا و رویاو عمه خانم دور یه میز و هامین و هانا و هیتا و تیام و تانیا و ارشان دور یه میز دیگه منو رادمان هم رفتیم دور میزی که ارشان بود کنار هم نشستیم البته خیلی بد بود اگه سمت چپ مینشستم ارشام کنارم بود اگه سمت راستم م شیطنت عشق...
ما را در سایت شیطنت عشق دنبال می کنید

برچسب : قسمت,پنجم,شیدایم, نویسنده : 7nargesp79c بازدید : 200 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 12:17